مجهولاتِ

مردی که وجود ندارد

مجهولاتِ

مردی که وجود ندارد

84

مرگ چه زیباست... وقتی زندگیت جهنمیست پابرجا...

64

اما تنها این مهمه که چون کوه پر غرور استوار بشی حسرت همه...تکیه گاه همه..فقط باور کن هستی,که میتوانی.

63

گاهی لذتی که در صحبت با یک دختر هست,در سکس با یک دختر دیگر نیست...و این یعنی معجزه محبت...باور کن.

شصت

شکرت که هنوز اینقدر خوشی ندیدم که بخوام بیشتر اینجا بمونم...

۵۴

ای لعنت به هرچی آدم بزدله راحت طلبه که راحت زندگیشو میکنه و بد بختی های مردم توجامعه واسش حاشیه است..بود و نبودشون هیچ خارشی هیچ جاییشون نمیندازه...

۵۳

سرت رو بنداز پایین.اینجوری کمتر از من خجالت میکشی..بنده ام...!

۵۲

آخرش مرگو میبوسی/تویه عزلت محبت/سوته دل میون رقصی..حس میشی مثل یه غیبت!

۴۸

آنجا که آخر به پایان میرسد..آغاز نام کوچک من است...واین بود حدیث تنهایی/

۳۵

مرگ چه زیباست..گاهی...

۳۳

نمیدونم چرا هر چی سعی میکنم آدم تر بشم...تنها تر میشم؟!؟

۳۲

یکی یکی آمدند وتسلیت گفتند...فهمیدم تولدم است.

۲۸

ای داد بیداد...کاش لذت گفتن یک آخیش هنوز باشد....

۲۵

عمریست که سنم گذشت وحال فهمیدم که نفهمیدن چه نعمتیست...

۲۴

ای شب روان را مشعله ای بی‌دلان را سلسله...

۱۹

بوی نا گرفتم از دولا راست شدن های از روی عادت..مگر چند رکعت را میشود برای تو خواند! فقط!

۱۸

تلخم مپیچ...در این روز گار پیچ در پیچ...

۱۶

چند لحظه بیشتر به ساعت ۸ نمانده بود...باتری ساعت را در آوردم وباز سال ها انتظار...چه قدر خوب وکشنده است...

۱۳

صدایم کن...نگاهم کن...اینها دستور نیست دست نیاز است که سالهاست حتی به سوی خودم نیز ...بآری نگاهم کن که سنگینی نگاهت را سخت مشتاقم به روی سختی هایم امشب...مهربان خدایم واین را در سخت ترین قله زندگی گفتم..تو خود میدانی..

۱۲

جگر آتش گرفته دل سوخته دنیایی از حرفهای نا گفته واشک های ناریخته تمام دارایی من است خدای من؟نه یادم رفت جواب...را از قلم انداختم.حال من خجالت کشم یا..؟و یقین دارم که باز هم از گفته ام پشیمان میشوم.این را از اشک های یخ کرده بر گونه هایم میفهمم...و عاقب همین حسرت وپشیمانی میکشدم.میدانم...

۱۰

اگر مقصد کوچ است قفس شکسته بهتر...بدن ناسالم بهتر...این همه دعا برای چیست؟

۸

تحسینت نمیکنم تا شرم نکنی,تنبیهت نمیکنم تا...آنگاه با خیال راحت به گناهت برس... ومن میبخشمت...(خدای من).

۶

دلت که از همه جا قرص شد..تازه وقت نرفتن سراغ درد سر هاست...

۵

نسل آدم منقرض شده یا چشمان من کور..؟چرا ۲۱ سال است آدمی ندیده ام؟

۴

ایمان که نداشته باشی ایثار کار سختی است..اون موقع از یاد بردنش هم راحت است!نه؟

۳

من مانده ام و یک طناب زخیم وچهار پایه ای...یک لگد.حال دیگر آن دو تنهای تنهایند با مشتی حسرت دیرین...