مجهولاتِ

مردی که وجود ندارد

مجهولاتِ

مردی که وجود ندارد

۲۲

عید پارس ها تسلیت باد...با اون دعای عربیش.... وعید اعراب....با اون معنای دعای عربیش...

۲۱

"حوا شدم که مال تو باشم..ولی خدا هیچ وقت تورا برای من آدم نمیکند.."این را خواندم وسالهاست فهمیدم چرا تورا از خود قایم نمیکنم...

۲۰

بزار غمت ، فکر وخیالت از درون بِبُرتت..صیقلت بده...با کسی تقسیمشون نکن  ،حیفه...

۱۹

بوی نا گرفتم از دولا راست شدن های از روی عادت..مگر چند رکعت را میشود برای تو خواند! فقط!

۱۸

تلخم مپیچ...در این روز گار پیچ در پیچ...

۱۷

غمم بیش از این حرف هاست...عجله نکن. جای سکوت است اینک....

۱۶

چند لحظه بیشتر به ساعت ۸ نمانده بود...باتری ساعت را در آوردم وباز سال ها انتظار...چه قدر خوب وکشنده است...

۱۵

تمامم را بالا آورم حال که چیزی از کسی برایم نماند..خدای این روزگار.رحم تو به کفتار ها بیش از انسان هاست! میدانم...

۱۴

تو رفتی...قرار بود روزی با ماشین خودم ببرمت امام زاده شاه عبد العظیم..نه اینکه امشب برایت نماز شب اول قبر بخوانم...کاش که بار دیگر هم...کاش..فقط همین.  سهم این روز های من از توست...