مجهولاتِ

مردی که وجود ندارد

مجهولاتِ

مردی که وجود ندارد

۴۸

آنجا که آخر به پایان میرسد..آغاز نام کوچک من است...واین بود حدیث تنهایی/

۴۷

پیش میاد خب...گاهی!

۴۶

تو لحظه های زندگی آدمها گاهی خسته اند...گاهی هم میخنند ولی...اغلب دلشکسته اند/